- سر راست
- راه مستقیم بی پیچ و خم صراط المستقیم، هر چیز راست و مستقیم، بی کم و کاست: سر راست می شود پنجاه تومان
معنی سر راست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستقیم
مستقیم
مستقیم، راه راست، بی پیچ و خم، بی کم و کاست، بدون ابهام و پیچیدگی
راس ساعت
مستقیم، مستقیماً
نوزادی که وی را در کناری گذارند تا کسی او را ببرد و بزرگ کند، وجهی که مسافر هنگام حرکت به عنوان صدقه یا انعام دهد
دشنک
در ورزش فوتبال بازیکنی در جلو دروازه بان و سمت راست زمین که برای دفاع از حمله هایی که به دروازه می شود پشت سر بازیکنان دیگر قرار می گیرد، دفاع راست، مدافع راست
مستقیم و بدون تمایل به این طرف و آن طرف
دش دشن هم آوای جشن سوی راست
مستقیم، یک سر، بدون تمایل به چپ و راست بدون درنگ بی تامل بدون تمایل بچپ وراست: یکراست بشهررفت
چپ راس، نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست می کردند و جلو لباس بر روی سینه می دوختند، نوعی حمایل که از چپ و راست بر روی شانه بیندازند
در ریاضیات کوتاه ترین خطی که دو نقطه را به یکدیگر متصل می کند، خط مستقیم
ولی، مسئول، رئیس، رییس، قیم، متولی
آنکه عهده دار و مواظبت و نگهداری شخص شی یا موسسه ای باشد رئیس، کسی که از ظرف دولت دسته ای از ایلات و عشایر را اداره کند، بزرگ مهتر سرور، پرستار سروری
پرستار، نگهبان، بزرگ تر خانواده، کسی که در اداره یا بنگاهی به جای رئیس کار می کند
Superintendent
начальник
Aufseher
інспектор
nadzorca
superintendente
sovrintendente
superintendente
surintendant
inspecteur
अधीक्षक
pengawas
مشرفٌ